فقط عکس
جیگر مامان چون خیلی وقته وبلاگتو اپ نکردم برات یه سری عکس میذارم با توضیحات کوچیک
یه لبخند شیرین
حمله هومان جیگر به سمت دوربیییییییییییییییییییییییین
هومان جون مهندس میشود مامانی اینجا مودم وایرلسمونو نیاورده بودن با همون قبلی کانکت شدیم کلی سیم دور و برتو گرفته البته شما هم بدت نیومد و یه دل سیر بازی کردی
یه خواب شیرین
دالی موشه هومان
الهی قربون اون لبات شم
فدات شم گلم خیلی زیاده عکسات میذارمشون تو ادامه مطلب
داشتیم میرفتیم رستوران داشتی بازی میکردی یهو برگشتم دیدم خوابیدی
ای جونم بخورمت
عاشق این عروسکی اینو خاله حدیث برات خریده تو هم هر جا باشی میدویی دنبال این عروسک و کلی میخندی
مراحل ورود هومان جون به اشپزخونهه
اینجا یهو مچتو گرفتم و تو اینجوری شدی
دیدم خیلی گریه میکنی گفتم باشه مامانی عیبی نداره برش دار بعدش اینجوری شدی
فقط و فقط باب اسفنجی هر جا باشی باب اسفنجی رو از دست نمیدی
پسر متفکر من
وقتی هومان گرمش میشه
هومان رو به سوی اینده عااااااااششششششششششقققققققققق این عکسم
الهی بمیرم هیچوقت خودمو نبخشیدم اون روز تو بغل خودم بودی که دستت اینجوری شد و من هرگز نه گریه های اون روزتو یادم رفت و نه خونی که از دستت میومد دستت رفت لای دسته ظبط صوت خونه عزیز جون این اولی زخمی شدنت بود
بعدشم اینجوری مثل یه فرشته خوابیدی الهی بمیرم برات خیلی بد بریده شده بود دستت جیگرم اتیش میگرفت هر وقت پانسمانتو عوض میکردم
این ماشینو عزیز جون 14 سال پیش از کیش خریده بود ما که 3 تا دختر بودیم حال ماشین بازی نداشتیم
حالا 14 سال گذشته و شما شدی صاحب این ماشین دیوونه
اینام کنجکاویهای توئه واسه اینکه همه چیزو کشف کنی
خوب مگه چیه این که دیگه خطرناک نیست مامان جون
اون شلوغیهای روی تخت همشون تجهیزات خواب شماست گل من تا شعاع 3 متریه شما رو باید تشک پهن کنیم تا غلط نزنی رو زمین
غذا خوردنات
شیطنتهای روزمره
اینم هومان فشن
هومان جونم و لباسای خاله سحر