هومان جان هومان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

هومان جان هدیه خوب خدا

واقعا متاسفم

امروز اومدم وبلاگ عسلمو چک کنم دیدم دو تا احمق نظر گذاشتن واقعا براتون متاسفم احمقا یکی اسمش تارا بود و اون یه احمق دیکه امی نمیدونم چی بهتون بگم که لایقتون باشه فکر نکنم بتونم چیزی بگم اما واقعا شما دوتا رو باید تو اسطبل  ببندن نه اینکه خیلی راحت و اسوده با کامپیوتر تو دنیای مجازی وارذ بشین واقعا متاسفم برای احمقایی مثل شما دیگه وجود کثیفتونو وارد وبلاگ پسر من نکنین
5 آبان 1392

روزهای پاییزی منو پسرم

عشق مامان این روزا اینقدر شیرین شدی که نگو به حدی خواستنی شدی که دلم میخواد بخورمت بعضی وقتا نمیدونم چیکارت کنم اینقدر که ناز میشی ایره لغاتت خیلی وسیع شده و 12 تا دندون دراوردی خوشبختانه سر دندون دراوردن اذیت نشدی یه سرما خوردگی مختصر داشتی کهه خدا رو شکر خوب شد یه خورده از حرف زدنات بنویسم تا یادم باشه چه روزهای شیرینی داریم منو تو صبح که از خواب پا میشی همینکه چشماتو باز میکنی میگی مامایی بوووش اخه بهت یاد دادم بوس صبح به خیر و بوس شب به خیر واسه همین دیگه کامل بلدی چیکار کنی و دل منو میبری تمام اعضای بدنتو با اسماشون بلدی و میگی چشم (چیش) ابرو (ابو) دماغ(مما) گوش دست(دس) پا (با) مو و بقیه رو هم با اشاره نشون میدی ...
25 مهر 1392

عذر تقصیر بابت تاخیر

پسر نازنینم ببخشید مامان تنبلی کرد و نیومد وبلاگتو اپ کنه اما از این به بعد قول میدم همیشه عکساتو بزارم و همه شیرینکاریهاتو بنویسم خوب حالا یه عکس خوشگل ازت بزارم تا ببینی چقدر مرد شدی عشق کوچولوی من ...
25 مهر 1392
1